آیا کارمندی بد است؟

خدمات سئو ,طراحی سایت,تبلیغات اینترنتی و ثبت لینک توسط تیم گگ سئو

آیا کارمندی بد است؟

۱- قصد داشتم برای این شماره مقاله ای با موضوع دیگر بنویسم، اما دریافت پیامی از یک دوست عزیز باعث شد آن را به شماره دیگری موکول کنم. این دوست، که همکلاسی دوران دبیرستان من است، خودش یک کارآفرین موفق است؛ از آن کارآفرین هایی که با خواندن کتاب و دریافت آموزش های مختلف در قالب سمینار و … خودش را به روز نگه داشته و پیشرفت می کند. در واقع دیدار حضوری ما پس از مدت ها، چند سال پیش در یکی از سمینارهای آقای ژان بقوسیان رخ داد. ایشان در پیام خود نوشته بود: «الآن در بسیاری از مقالات شروع به بدگویی از کارمندی شده و این که کارآفرینی مزایای بسیاری دارد. اجازه بده به عنوان کسی که به جز ۲ سال از عمر ۲۱ ساله کاری اش، باقی را تقریبا کارفرما بوده با شما و دوستانی که اینطور فکر می کنند موافق نباشم.» و ادامه داده بود: «کارآفرینی فقط سود مالی نیست. کارآفرین بودن دنیایی مسئولیت است که متاسفانه در این نوع مقالات به آن توجه نشده و نتیجه اش ایجاد شرکت هایی است که می آیند و می روند و ورشکست می شوند و فقط بازار را خراب و غیر قابل اعتماد می کنند.

۲- چه برای مشتریان و چه برای کارمندان. چرا که حق و حقوق کارمندان و وظایفی که در برابر مشتریان دارند را انجام نمی دهند و این باعث ایجاد جو بی اعتمادی و فشار روزافزون در بازار کار شده است.»

این دوست عزیز در ادامه نوشته بود: «مطلب دوم این است که این طرز تفکر باعث شده امروزه بسیاری از شرکت ها تجزیه و یا حتی نابود بشوند، چرا که مفهوم کار تیمی در حال از بین رفتن است و هر کس فکر می کند خودش یک مجموعه را راه بیندازد. همین امر در بعد کلان، به جای اینکه شرکت های بزرگی مثل آنچه در کانادا و آمریکا و یا حتی چین هستند را شکل بدهد، باعث ایجاد شرکت های کوچکی شده که به راحتی آسیب پذیر هستند. به عبارت دیگر ما داریم غول ها را تبدیل به انبوهی از کوتوله ها می کنیم و قدرتشان را از بین می بریم؛ چرا که هر کس می خواهد کارفرما بشود و کارمند نباشد. در حالی که به جای این امر، شاید شایسته باشد که روی مفهوم کار کردن و ارزش زحمت کشیدن تبلیغ شود.»

ایشان نوشته بود: «الآن مد شده که در هر مقاله ۱۰ بار تکرار می کنند سخت کار نکنید یا ساعت زیادی کار نکنید. متاسفانه این امر توهمی در جامعه ایجاد کرده که عبارات و جملات ناهنجاری از آن ایجاد شده است. ضمنا حداقل در یک مجموعه خصوصی، یعنی شرکت خودم، میزان معلومات و کارایی هر فرد ملاک اولیه تعیین حقوق اولیه شخص است. در واقع من در یک واحد و در پست مشابه شخصی را دارم که یک میلیون تومان می گیرد و شخص دیگری دو برابر او. علتش میزان مسئولیت پذیری، آموزش پذیری، سواد و تجربه و فاکتورهایی از این دست است.»

۳- این دوست عزیز به مقاله ای که قبلا در خلاقیت با عنوان «کسی تاکنون با فروش ساعت میلیونر نشده است.» نوشته بودم اشاره داشت؛ و ادامه داده بود: «لذا اگرچه شاید هنوز به این پیشرفت نائل نشدیم که دقیقا مطابق پیشنهادات از روی درآمدی که کارمندان {برای شرکت} ایجاد می کنند، پرداخت {حقوق به آنها محاسبه} و انجام شود، اما اینکه فکر کنیم فاکتورهایی که گفتم در دریافتی اشخاص -حداقل در بخش خصوصی- بی تاثیر هست تصور درستی نیست. و علت اینکه به دریافت درآمد از عملکرد مستقیم شخص نرسیدیم این است که متاسفانه فاکتور شفاف و استانداردی از اینکه در یک کار تیمی هر شخص چقدر سهم از نتیجه دارد، نداریم. یک محصول تولید می شود و فروش می رود؛ چقدر از این حاصل کار تیم تولید است؟ چقدر زحمت تیم فروش؟ و چقدر زحمت تیم خدمات، که با جلب رضایت مشتریان این جریان را زنده نگه می دارند؟ باور کنی یا نه، این یکی از بزرگترین دغدغه هایی است که هنوز راهی برایش پیدا نکرده ام…»

ایشان در ادامه برایم نوشته بود: «خلاصه ببخشید سرت را درد آوردم، اما به عنوان کسی که دائما مقالاتی را می خوانم و در حد توانم در سمینارهای مختلف شرکت می کنم، این درددل ها مدت ها روی دلم مانده بود. واقعا شما به جای من، کار عاقلانه ای هست که هزینه کنم و کارمندهایم را بفرستم سمیناری که به آنها گفته شود «اشتباه کردی که کارمند شدی!کارت را ول کن برو برای خودتکار کن»؛ به جای اینکه به آنها بگویند «وقتی که تو بهتر باشی و بهتر کار کنی، مجموعه ات پیشرفت می کند و تو هم سهم خودت را از این پیشرفت می گیری.»

۴- واقعا کار کردن در یک شرکت معتبر که درآمد بالایی دارد (و طبیعتا می تواند پرداخت بهتری به کارکنانش داشته باشد) بهتر است، یا اینکه آدم برود و یک شرکت کوچک بزند و خودش را درگیر هزار دردسر از دارایی و بیمه و شهرداری و مسائل قانونی و غیر قانونی از جمله همین سر و کله زدن با کارمندها بکند؟

این دوست عزیز نوشته بود: «آیا ژاپن با تعدد کارفرماهایش پیشرفت کرد یا با کیفیت بالای کارمندهایش؟ احتمالا می دانی در ژاپن تعویض شرکت و کارفرما خیلی زشت تلقی می شود. به نظرت کشور ما، که کارمندان هر سال یک کارفرما انتخاب می کنند یا مدام می روند شرکت می زنند و نابود می شوند، پیشرفت بیشتری داشته است، یا آنها؟»

ایشان سخن خود را اینگونه با پایان برده بود: «در نهایت چون افرادی مثل شما به قول معروف تریبون دارید و صحبت می کنید، فکر می کنم قدری به این مسایل هم فکر کنید بد نیست. من شخصا حاضرم شرکت خودم را با یک شرکت بزرگ ادغام کنم و از این راه پیشرفت کنم، ولو اینکه خودم دیگر کارفرما نباشم؛ و این راهی است که شرکت های بزرگ دنیا می روند. شرکت ها را می خرند و یا در هم ادغام می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

توضیحات بیشتری نیاز دارید؟